پری ها ، دلنوشته های یک دختر

پری ها ، دلنوشته های یک دختر
دلنوشته هایی برای زنان و دختران ، اشعار عاشقانه و مطالبی برای دختران 
نويسندگان

امروز از صبح حوصله نداشتم بر عکس روزهای قبل که اصلا روی مود اهنگ غمگین نبودم وقتی از پخش ماشین صدای آهنگ غمگین بلند شد رد نکردم و شروع کردم به گوش دادن. نگاهم 

به روبرو بود و روحم در جایی دور دست و گوشم شنوای موزیکی غمگین. روزی را شروع کردم که با تمام وجود دلم میخواست کار دیگه ای انجام میدادم ، ولی شروع کردم. در نهایت سعی کردم

که طغیان درونم را کسی نبیند. اول صبح با خودم گفتم دیگه کافیه امواج منفی را نه ساطع کن و نه جذب.

ساکت شدم و سرم و به کارم گرم کردم.

تا غروب اونقدر سرم شلوغ بود که اصلا فرصت نکردم به این فکر کنم که صبح چه حالی بودم. تا غروب که واقعا خسته شدم و تصمیم گرفتم دیگه تعطیل کنم جدیدا باید خسته بشم بعد دست از

کار بکشم. مثلا نمی تونم ساعت پنج عصر کارمو تعطیل کنم چون هنوز کامل خسته نشدم و هنوز کارام روی میزم تلنبار هستن. خلاصه که ساعت شش تصمیم گرفتم دیگه برم خونه . با همکارا 

خداحافظی کردم و از شرکت زدم بیرون . سوار دختر البالویی شدم و راه افتادم نزدیکیهای خونه راهنما زدم که از مسیر اصلی خارج بشم  که یهو صدای بلندی شنیدم. یه ترانزیت که داشتم از

کنارش رد می شدم چرخهاش به اینه بغلم خورد و اینه رو خورد و خاکشیر کرد. برای یک لحظه گفتم رفتم زیر چرخاش. اخه چطور ممکنه من داشتم مستقیم می رفتم قصد داشتم به راست

بپیچم ماشین تزرانزیت هم مستقیم می رفت پس چطوری بهم خوردیم. زدم کنار راننده همونجایی که ترمز کرده بود نگه داشت و پیاده شد . اومد سمتم من از ماشین پیاده شدم تا ببینم

دخترم چقدر صدمه دیده در سمت عقب کمی غر شده بود و رد لاستیک بالای زه در سمت راننده مثل یه مشت خورد توی چشمم . فقط تونستم به راننده بگم مگه منو ندیدی ؟ گفت خانم

من مسیرم مستقیم بود مقصر شمایی .ولی منم داشتم مستقیم می رفتم پس چطوری بهم خوردیم!؟ خلاصه که هر چی فکر کردم که من منحرف شدم ،چیزی یادم نیومد تازه

من راهنما زده بودم که بپیچم به راست چطوری سمت چپ من با ماشین ترانزیت برخورد کرد. دستام می لرزید پشت سر ماشین که نگه داشته بود کلی ماشین بود و یک ترافیک

سنگینی به وجود اومد به راننده گفتم برو اقا ترافیک کردی الان مردم صداشون در میاد. حتی نتونستم زنگ بزنم افسر بیاد هر چند انگار من مقصر بودم ماشین بزرگه چیزیش نشده

بود من صدمه دیدم ،اومدم و به این فکر کردم که چی شد که این اتفاق افتاد . چرا ما ادما هرگز فکر نمیکنیم که ممکنه هر اتفاقی بیافته حتی یک زمین خوردن ساده . 

هر روز ممکنه چیزی که فکرشو نمی کنیم اتفاق بیافتد. 

این هم از امروز من . 



نظرات شما عزیزان:

دوستدار پری ها
ساعت8:10---23 شهريور 1399

سلام

وای چه کارا که نمی کنی چه خطرناک واقعا خدا رحم کرد و شانس آوردی

راننده ترانزیت احتمالا خیلی بهت نزدیک شده بود و معمولا توی سرعت بالا چند سانت انحراف در رانندگی طبیعی است و به این دلیل برخورد انجام شده

در هر حال خدا رحم کرد بیچاره دختر زرشکی و یا همان البالویی

راننده دقت کن


پاسخ: اتفاقا چون در اتنهای پل بودیم سرعت کم بود من فکر میکنم اگر سرعت بیشتر بود ممکن بود تصادف شدیدتر می بود. چشم دقت میکنم :)


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: غمگین, موج, تصادف,ترانزیت, اتفاق, تلنبار
[ شنبه 22 شهريور 1399 ] [ ] [ پری ها ]
.: Weblog Themes By موفقیت , انگیزه و علاقه در کسب درآمد :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ پری ها، ویژه دختران و زنان ایران زمین خوش آمدید
لینک های مفید
امکانات وب

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 157
بازدید کل : 8047
تعداد مطالب : 116
تعداد نظرات : 43
تعداد آنلاین : 1